داستان ضرب المثل آنچه گذشته افسوس مخور

2092954944 داستان ضرب المثل آنچه گذشته افسوس مخور

داستان ضرب المثل آنچه گذشته افسوس مخور

کاربرد ضرب المثل:

ضرب المثل آنچه گذشته افسوس مخور به کسانی می‌گویند که افسوس کارهای گذشته را می‌خورند.

داستان ضرب المثل:

این مثل برای کسانی گفته می شود که نسجیده وبدون اندیشه کاری رو انجام میدهندو همیشه در پی درست کردن و افسوس خوردن هستند. شما باید اول اندیشه کنید بعد انجام دهید و هیچ وقت نباید افسوس گذشته را خورد . یک شکارچی، پرنده‌ای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند خیلی خورده‌ای و هیچ وقت سیر نشده‌ای.

بیشتر بخوانید:  ریشه ضرب المثل اگر تو کلاغی من بچه کلاغم

از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمی‌شوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند گرانبها به تو می‌دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می‌دهم. اگر آزادم کنی پند دوم را وقتی که روی بام منزل‌ات بنشینم به تو می‌دهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول کرد. پرنده گفت: پند اول اینکه: سخن محال را از کسی باور مکن. مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر سر بام نشست.

بیشتر بخوانید:  ضرب‌ المثل‌ های جالب و عجیب از سراسر دنیا

گفت پند دوم اینکه: هرگز اندوه گذشته را مخور. برچیزی که از دست دادی افسوس مخور. پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت : ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متأسفانه روزی و بخت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می‌شدی. مرد شگارچی از شنیدن این سخن خیلی ناراحت شد و آه و ناله‌اش بلند شد.

پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای آسان لوح ! همه وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن میباشد که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟ مرد به خود آمد و گفت ای پرنده دانا پندهای تو خیلی گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو. پرنده گفت : آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم. پند گفتن با نادان خواب‌آلود مشابه بذر پاشیدن در زمین شوره‌زار میباشد.

بیشتر بخوانید:  ریشه تاریخی ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی

منبع: negahmedia.ir