ضرب المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

[ad_1]

2113854203 ضرب المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

قصه ضرب المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

کاربرد ضرب المثل :

گذشته باز نمی گردد .

قصه ضرب المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت : 

در گذشته، نوشیدنی‏ها و مایعات خوراکی را در کاسه‏های مخصوصی از جنس سفال می‏ریختند که به آن سبو می‏گفتند. به دلیل شکننده بودن سفال، اگر ضربه ‏ای به سبو می‏خورد، می‏شکست و مایع داخل آن به زمین می‏ریخت و دیگر قابل استفاده نبود.

بیشتر بخوانید:  ریشه ضرب المثل اگر تو کلاغی من بچه کلاغم

مردی پارسا بود و بازرگانی که روغن گوسفند و شهد می فروخت با او همسایگی داشت و هر روز قدری از بضاعت خویش برای قوت پارسا می فرستاد. پارسا مقداری میخورد و باقی را در سبویی می ریخت و طرفی می نهاد.

بیشتر بخوانید:  ضرب المثل کار بوزینه نیست نجّاری

آخر سبو پر شد. روزی به آن می‌نگریست اندیشید که: اگر این شهد روغن به ده درهم بتوانم بفروشم و پنج گوسفند بخرم و هر کدام پنج گوسفند بزایند و از نتایج آنها رمه‌ها پیدا می کنم و زنی از خاندان بزرگ بخواهم. لاشک پسری آید نام نیکوش نهم و علم و ادب بیاموزش و اگر تمردی نماید بدین عصا ادب فرمایم. این فکرت چنان زورمند شد که یک‌دفعه عصا برگرفت و از سر غفلت بر سبوی آویخته زد. در حال بشکست و شهد و روغن بر روی آن فرود آمد.

بیشتر بخوانید:  ضرب المثل از هول حلیم افتاد تو دیگ

منبع: بیتوته

[ad_2]